تربیت فرزند در پرتو دین (4)
تربیت فرزند در پرتو دین (4)
منبع : سایت راسخون
فصل پنجم :
اقسام تربیت از دیدگاه اسلام
تربیت بدنی
اسلام برای این منظورورزشهای بدنی به طورعموم ،شنا ،سوارکاری وتیراندازی و....راتوصیه فرموده است.
درمکتب اسلام،تن پروری وتقویت بدن به طورمستقل هدف نیست،بلکه ازآن جهت که روح سالم دربدن سالم می باشد وبدن سالم وسیلة تقویت وسلامتی روح می شود ودربسیاری ازموارد انسان را درراه بندگی خدا و انجام وظایفش کمک می نماید،مورد توجه است ،بدن به منزلة مرکب است برای روح،اگراین مرکب قوی وراهوارباشد ،راکب درمسیرراه ازآن بهره برده وزودتربه مقصد خواهدرسید.
در واقع هدف از تربیت بدنی ،تقویت جسم وتمرین آن برتحمل ناهمواریهاست ،برای رساندن روح به مراتب بالاتر.(102)
پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله ) می فرمایند:
«اِنَّ لِبَدَنِکَ عَلَیکَ حَقًّا؛ برای بدن توحقی است که باید آن را اداکنی».(103)
براساس این حدیث باید وسایل تغذیه وآسایش وبهداشت بدن را فراهم ساخت.
اسلام درزمینة تربیت بدنی وپروراندن جسم راهنماییهای فراوانی دارد ازجمله:
پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) درحدیثی می فرمایند:
«عَلَّمُوا اوُلادَکُم السِّّّباحَه وَالرَّمایَهَ(104) ؛به فرزندان خود شنا وتیراندازی را یادبدهید.»
ودرجایی دیگرهدف ازآموزش تیراندازی راعلاوه برورزشی که درتأمین نشاط وسلامت جسمی مؤثراست ،تضعیف روحیة دشمن وآزردگی اومعرفی می نماید.
ازدیگرهدفهای تربیت بدنی دراسلام،تمتع وبهره برداری اززندگی دنیااست.(البته برای رسیدن به سعادت آخرتی)،زیرا بدن ناتوان نمی تواند بهرة خویش را اززندگانی بدست آورد.
قرآن کریم ما رابه بهره برداری ازمزایای دنیا برای بدن دعوت می نماید ومی فرماید: «کُلوُا مِن رِزقَ رَبَّکُم وَاَشکُرُوالله(105) ازروزیهای پروردگارخود بخورید ونعمت اورا سپاس گویید.»
و در دعای کمیل می خوانیم: که خدایا بدن مارابرای فرمانبرداری خود قوی نما.
«قَوَعَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی».
اسلام بدن ونیروهای بدنی را پست وناچیز نشمرده است .دلیل آن این است که حتی درعبادات ،بدن را ازحساب خارج نکرده است: وضو،یک حرکت بدنی است که باعث نشاط و بیداری روح می شود.
نماز حرکت وجنبش بدن است این حرکت وقتی صحیح است که فکرانسان بیدار و روح اوهشیارباشد.
روزه باعث قوی شدن جسم درمقابل بیماریها وپاک شدن ازبسیاری ازبیماریهای داخلی درکنارپرورش روح انسان می گردد.اسلام به اموربدنی احترام می گذارد وبدن را به حال خود رها نمی کند.بلکه آن را تنظیم وتعدیل می نماید.زیرا اگراموربدنی افسارگسیخته شود،درهیچ حدی متوقف نمی گردد.(106)
بنابراین اسلام درهرجایی دستورات لازم را ذکرفرموده است . درامورتربیت بدن نیز همین طور.
تربیت عقلی وفکری
به همین جهت عقل رانیرویی باارزش معرفی کرده وآن را درراه خیرونیکی تربیت می نماید.اسلام عقل را به بهره برداری ازنیروهای مادی وبه کارگیری آنها برای زندگی متوجه می سازد.
تربیت عقلی وفکری درکودک عبارتست از: بیدارکردن عقل وفکرکودک ودراموری که لازم است، اورا به تعقل وتفکروادارنمودن وبراستدلال منطقی درسطح تفکروادراک کودکانه ،توانا ساختن.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) همواره می فرمود : «قلبت را با تفکربیدارکن».(107)
درمورد تفکروتعقل وارزش آن آیات وروایات فراوانی آمده است ازجمله:
«به درستی که درآفرینش آسمانها وزمین واختلاف شب وروز،نشانه هایی است برای صاحبان عقل ؛ آنان که درحال ایستاده ونشسته وبرپهلوبه یاد خداهستند ودرآفرینش آسمانها وزمین می اندیشند ومی گویند: پروردگارا !اینها را بیهوده نیافریدی ،منزهی تو...»(108)
تفکروتعقل قلب را ازخواب غفلت بیدارمی نمایدوچشم دل را بازمی کند.آنها که حقایق را نمی بینند ،چشم دل را بسته اند وقوة فکرواندیشه را ازکارانداخته اند.لذا کناردریای نورند اما نمی بینند،سرچشمة آب حیاتند اما ازتشنگی جان می دهند.
باید توجه داشت،چون فکرواندیشة کودک بازاست وآمادگی پذیرش هرچیزی را دارد،باید آن را پرورش دادوبه سوی رشد وکمال ،هدایت کرد.
آن هنگام که پدریامادر،کودک را برای تفریح به دشت وکوه می برند وکودک مناظرزیبای طبیعت رامی بیند وازدیدن آنها لذت می برد ،اینجاست که باید ازفرصت استفاده نموده وفکروذهن کودکانة فرزند را به کارانداخت وتوجه اورا به این آیات نورانی جلب نمود:(109)
«اَفَلاَ یَنظُرُونَ اِلی اِلا بِلِ کَیفَ خُلِقَت و...(110) ؛آیا به شترنمی نگرید که چگونه آفریده شده است؟و....»
تربیت روحی وروانی
اسلام عنایت خاصی به پرورش روح دارد؛چون روح مرکزوکانون شخصیت انسان است وبدون تردید این نیروی مجهول،بزرگترین نیرودروجود وهستی انسان می باشد.(111)
چون نیروی جسمی بشربه امورمادی ومحسوسات ونیروی عقل به معقولات وزمان ومکان و بالاخره به فنا و نابودی محدوداست، ولی نیروی روح نامحدود و فنا ناپذیر بوده ودستخوش دگرگونیهای زمان و مکان نمی شود.
تربیت معنوی
که به نظرمی رسد،ازمهمترین شیوه ها ،دو شیوة ذکرودعا است .به عنوان مثال امام باقر(علیه السلام) درسیرة تربیتی خود ازاین دوشیوه به شکل خاصی بهره می جستند.
که عبارت ازتوجه قلبی انسان نسبت به خداوند است وگاهی درقالب الفاظ مخصوصی برزبان جاری می شود،نقش مهمی درتربیت بعدمعنوی انسان دارد.
ابن قداح ازامام صادق (علیه السلام) نقل می کند که :
«پدرم بسیاریادخدامی نمود،همراه اوراه می رفتم اورا درحال ذکرمی دیدم،با او غذا می خوردم او را درحال یادخدا می دیدم ،بامردم سخن می گفت واین کاراورا ازیادخدا غافل نمی کرد.
من مشاهده می کردم که زبان پدرم دائم درحال گفتن «لا اله الا الله » است.
پدرم ماراجمع می کرد وبه ذکرویادخدا امرمی فرمود.»(112)
این حدیث دربردارندة دونکتة مهم است .اول آنکه برمطابقت گفتاروعمل امام (علیه السلام) دلالت دارد ونشان می دهد که امام اول خود عمل می نمود بعد فرزندان را به ذکرویادخدا امر می نمودند.
دوم اینکه : نباید فرزندان را به حال خودشان رهاکرد،بلکه می بایست ضمن حفظ آزادی حساب شده ومنطقی وتوجه به استقلال طلبی وآزادی خواهی آنان،درفرصتهای مناسب با ایجاد شوق وانگیزه ،بطورعملی آنان را به انجام کارنیک مشغول نمود.
دعا و مناجات ازمؤثرترین روشها در تربیت بعد معنوی انسان است.ازطریق دعاومناجات انسان با خداوند ارتباط پیدامی کند ودرپرتوآن جان خود را ازچشمة معرفت ومحبت سیراب می سازد.(113)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هرگاه مسأله ای پدرم را محزون می نمود،ایشان زنان وفرزندان راجمع می نمود،آن گاه خود دعا می کرد وآنان آمین می گفتند.»(114)
درجای دیگرنقل شده است که وقتی امام باقر(علیه السلام) قصد مسافرت داشتندخانوادة خود را درمنزلی جمع نموده واین چنین دعامی کردند: «پروردگارا خودم واهل ومال وفرزندانم ،حاضروغایب آنها را به تو سپرده ام،پروردگارا ما را حفظ کن وسلامتی ما را مستدام بداروما را درجوارخود جای ده و نعمتت را ازما مگیروعافیت وفضیلت را نسبت به ماتغییرمده ».(115)
ازدوحدیث بیان شده معلوم می شود که آن حضرت فرزندان خود را ازطریق دعا به یاد خداوند متوجه می گرداندند وغیرمستقیم به آنان تعلیم می فرمود که باید درتنهایی وهنگام مشکلات برخدا توکل نمودوتنها ازاو درخواست کمک نمود.
تربیت عملی
بسیاری ازپدران ومادران ،تربیت را پند واندرز وامرونهی فرزند می دانند ومی پندارند که فقط هنگامی که باکودکان صحبت می نمایند وآنها را امرونهی می کنند،مشغول تربیت آنان هستند ودرغیرآن حال،کودک ازپرورش یافتن وشکل گرفتن دست برداشته ومنتظردستوردیگری است.
به همین دلیل است که ،اینگونه والدین کودک خردسال را قابل تربیت نمی دانند و می گویند: هنوزبچه است وچیزی متوجه نیست.
ایشان تربیت را اززمانی آغاز می کنند که کودک به سن رشد وتمیزرسیده وبه اصطلاح خوب وبد را می فهمد،درصورتیکه این عقیده کاملاً اشتباه است .کودک ازهمان آغازولادت وحتی قبل ازآن مشغول پرورش یافتن وتربیت شدن است.
اودرتمام لحظات زندگی به تدریج بزرگ می شود وشکل می گیرد،چه پدرومادرتوجه داشته باشند یا متوجه نباشند.
کودک صبرنمی کند تا پدرومادربه اودستوردهند یا اورا موعظه نمایند.اعصاب ومغزحساس وظریف او ازهمان آغازمانند یک دستگاه دقیق فیلم برداری ،ازتمام حوادث فیلم برمی دارد وبدین وسیله ساخته شده وپرورش می یابد.
کودک پنج ـ شش ساله تقریباً ازنظرتربیتی شکل گرفته وآنچه باید بشود شده است. اوبه خوبی یا بدی عادت کرده وتربیتهای بعدی بسیاردشواروکم اثرخواهدبود.(116)
کودک مقلد کامل است ازرفتار واعمال واخلاق پدر و مادر و سایرهم نشینان رامی بیند وازآنان تقلید می کند.
او وجود بی شکل خود را به طوردقیقی با الگوی پدر و مادر واطرافیان تطبیق داده و می سازد.
باید گفت کودک به کردارمی نگرد وبه گفتاروپندواندرزچندان توجهی ندارد. اگرکردارباگفتارمطابق نبود،کردار را ترجیح می دهد.بنابراین ، بر پدر و مادرمسئول لازم است که برای تربیت درست فرزند ، ابتدا خود را اصلاح نموده واگردراعمال ورفتارواخلاقشان عیبی وجود دارد آن را برطرف سازند.
والدین بایدقبلاً بیندیشند که می خواهند چگونه فرزندی را به اجتماع تحویل دهند. اگردوست دارند فرزندی خوش اخلاق ،مهربان ،خیرخواه ،دیندار،شجاع ،وظیفه شناس و...داشته باشند ،ابتدا باید خود چنین باشند تابرای فرزندشان الگو وسرمشق قرارگیرند.(117)
دکترجلالی می نویسد: «هرکس که تربیت کودک را برعهده دارد،باید گاه به گاه صفات خود را بررسی نماید ووظایف خود را درذهن مرورکند وکمبودهای خود را برطرف سازد.»(118)
پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله ) دراین زمینه می فرمایند:
«وقتی انسان صالح ونیکوکارشد،خدا به واسطة صالح بودن او،فرزندان وفرزند زادگانش را نیزصالح خواهدکرد.»(119)
این حدیث شریف اشاره دارد به اینکه چون فرزند عملاً از رفتار وکردار پدر و مادرالگو می گیرد،اگرآنها صالح باشند فرزندان نیز به لطف خدا صالح خواهند شد.
درگفتاراهلبیت (علیهم السلام) مانند این حدیث زیاد یافت می شود.
فصل ششم :
اصول تربیت دینی
ازآن جایی که دین اسلام کاملترین دینهاست وبرای تمامی انسانها کوچک وبزرگ ،برنامه ای کامل محسوب می شودوازآن جهت که برای هدایت انسانهانیزاهمیت فوق العاده ای قائل بوده ،تاحدی که برای آنها راهنمایانی ازجنس خودشان فرستاده است،برای رساندن انسانها به سعادت واقعی درسایة تربیت صحیح،اصول وروشهایی راازطریق هدایتگران معرفی وبیان نموده است.
اصولی که اگرانسان به آن پایبند باشد،ازبهترین تربیتها برخوردارخواهدشدوهمین طوربهترینها را تربیت خواهدنمود.روش اسلام درتربیت کودک،محبت وپند ونصیحت توأم بامدارا واحتیاط است که باید درعین حال دلنشین ومؤثرباشد.
درتربیت اسلامی افراط جایگاهی ندارد بلکه همه جا توصیه به اعتدال ومیانه روی شده است وفقط ازهمین راه است که می توان افرادی متعادل تربیت نمود،به طوری که تمام قوای او اشباع وتعدیل شوندوجسم وروح وعقل ،هماهنگ باشند.
دراین فصل اشاره ای مختصرخواهد شد به اصول وروشهای تربیتی ازنظراسلام ومعصومین (علیهم السلام ) .
اصول تربیت فرزند درسیرة معصومین (علیهم السلام)
الف)آزادی کودک
کنجکاوی از ویژگیهای انسان بویژه دردوران کودکی است،دورانی که هنوزکودک شناخت چندانی ازاشیاء و امور را ندارد و وارسی تنها روشی است که بوسیلة آن شناخت پیدامی کند.بنابراین مربیان و والدین نباید راه شناخت اشیاءواموررا برای کودک ببندد وبا سخت گیریها و امر و نهی های بیجا؛مانع رشد و تعالی وشناخت کودکان شوند.
همانطورکه درمباحث قبل به طورمفصل گفته شد،اسلام کودکان رادراین سنین یعنی تا هفت سال آزادمی گذارد،تا هرگونه که خواستند رفتارکنند.زیرا هرشیوه ای جز این برخلاف طبیعت کودک بوده و حرکت معقول و منطقی تربیت به شمارنمی رود.به همین جهت است که اسلام برکودکان تکلیف و امرونهی ندارد.بلکه می فرماید: دوران نخست کودکی ـ تاهفت سالگی ـ دوران حکومت کردن ودستوردادن کودک است و بر والدین است که دستورهای او را درحد معقول اطاعت کنند.
«اَلوَلَدُ سَیِدُسَبعَ سِنینٍ(120) ؛ کودک تا هفت سال حاکم وفرمانرواست».
آیا می توان حاکم را امرونهی کرد؟یا باید از او اطاعت نمود؟معصومین علیهم السلام ـ درعمل به این نکته توجه ویژه داشته و بی جهت کودکان را ازجستجو دراموروبررسی اشیاء منع نمی کردند واگرکسانی چنین می کردند آنها را بازمی داشتند .
ام خالد می گوید:
«درحالیکه پیراهن زردی پوشیده بودم با پدرم خدمت رسول خدا رسیدیم ، پیامبرفرمود: چه نیکو! من در ایـن حال به بازی با انگشـتر ایشان مـشغول شدم،پـدرم بـا درشتی مرا از این کار بازداشت؛پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: رهایش کن(او را واگذارتا بازی کند).»(121)
روشن است نهی پیامبر به جهت این است که کودک نمی دانسته این عمل خوب است یابد و به مقتضای طبیعتش دوست دارد آزاد باشد .
پیامبرحتی درحال نماز،کودکان را آزاد می گذاشت که بر پُشت اوسوارشوند وحتی سجده را به خاطرآنها طولانی می فرمودند ،چنین برخوردهایی درمورد امام حسن وامام حسین (علیهما السلام ) بارها اتفاق افتاده بود.(122)
ب)نظارت ومراقبت
تربیت نیاز به مدیریت وبرنامه ریزی صحیح دارد .در مدیریت موفق یکی از اصول ووظایف مهم مدیر علاوه برهدایت،نظارت ومراقبت است.
مربی مسئول ومدیر،به موقع احتیاجات رابرطرف کرده وعوامل مزاحم راحذف وغفلتهارا گوشزد می کند.
این اصل مهم یعنی نظارت ومراقبت درطول دوران تربیت لازم است،یعنی ازهمان ابتدای تشکیل جنین وحتی پیش ازآن تاوقتی که کودک به رشد وبلوغ می رسدبویژه زمانیکه کودک ازمحیط خانواده به اجتماع روی می آورد .
زیرا سنین کودکی و نوجوانی ،سنین تقلید و تأثیرپذیری از دیگران وسنین جوانی سنین الگوگیری است.
والدین ومربیان دلسوزباید دراین سنین مراقب باشند که فرزندان آنها با چه کسانی رفت وآمد دارندوچه مسائل وجریاناتی رادنبال می کنند تا اگراشتباهی درکار باشدآن را تذکردهند واگرفرزندان نسبت به حوادث اطراف خود آگاهی ندارند به آنها اطلاعات دهند واگردچار غفلتند آنها را آگاه سازند.
برای انسانی که درطول زندگی مسیرطولانی تکامل را طی می کندوهرلحظه ممکن است با خطراتی مواجه شود ،ناظری لازم است که همیشه مراقب اوباشد.این مراقبت دربزرگسالی بیشترجنبة شخصی یا عمومی پیدامی کند،چنانکه علمای اخلاق برآن تأکید دارند.یعنی مراقبت انسان در رفتارخود و امربه معروف ونهی ازمنکر برای دیگران.
درهمین دوران اگرانسان دارای استادی باشد که رفتار او را جهت دهد و راهنماییهای لازم را بنماید،مسیرتکامل او بهتر و سریعترطی خواهدشد.
معصومان علیهم السلام ـ درسیرة تربیتی خود به نظارت ومراقبت بررفتارکودکان توجه داشته اند زیرا قرآن می فرماید:
«یَااَیُّهَا الَّذینَ اَمَنُوا قُوا اَنفُسَکُم وَ اَهلِیکُم نَاراً وَقُودهَا النَّاسُ وَ الحِجَارَه(123) ؛ای کسانیکه ایمان آورده اید! خودوخانوادة خویش را ازآتشی که هیزم آن انسانها وسنگهاست نگه دارید.»
پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
« الرَّجُلُ راعٍ فِی اَهلِهِ وَمَسئُولٌ عَن رَعِیَّتِهِ ؛مرد سرپرست خانوادة خود است ونسبت به زیردستانش مسئول می باشد.»(124)
نگاهی به روش معصومین (علیهم السلام ) دراین باره بحث را روشنترمی سازد:
ابوهریره می گوید:
هنگامیکه نخلها به بارمی نشست ومیوة آن می رسید ،مردم برای پیامبر(صلی اله علیه وآله) خرما می آوردند ،تا اندازه ای که گاهی،کومه ای خرما جمع می شد.
دراین هنگام ،حسنین(علیهما السلام) که بادانه های خرما بازی می کردند ،گاه دانه ای را به دهان می گذاشتند.پیامبر(صلی الله علیه و آله) با مشاهدة این امرخرما را از دهان آنها بیرون می کشید ومی فرمود:آیانمی دانید که آل محمد صدقه نمی خورند؟(125)
چنانکه ازسیرة اهل بیت پیدا ونمایان است،مراقبت آنها نسبت به فرزندانشان درزمینه های مختلف همواره وجود داشته است وازعادی ترین امورهم چون خوراک ولباس گرفته تا ناهنجاریهای اجتماعی چون: تصرف دراموال و.....را شامل می شده است.
امرمراقبت نباید تنها به مهاررفتارگوناگون باشد،بلکه بخش مهمی ازآن،شامل پیش گیریها وآگاهی ازعواقب انجام عمل است.
توجه به این نکته لازم است که ، مراقبت رفتار فرزندان نباید بدین گونه باشدکه همواره در پی آنان باشیم تا ببینیم چه می کنند وکجا می روند، بلکه وقتی رفتار ناشایستی از فرزندان سر می زند باید با آن برخورد کرد.
زیرا مراقبت مستمر وپیوسته با اصل احترام وشخصیت دهی به فرزند وبا اصل استقلال درتربیت منافات داردودراین صورت ،فرزند اعتماد به نفس خود را ازدست داده وخود را انسانی می بیند که نیاز به مراقبت دائم دارد ودیگران باید خطاهایش را به اوتذکردهند وکم کم این دیدگاه در او تثبیت می شود. اینگونه مراقبت دررفتارائمه (علیهم السلام )مشاهده نشده است.(126)
ج)رعایت مساوات وپرهیزازتبعیض
امام محمد باقر(علیه السلام) می فرماید:
من به یکی ازفرزندانم نیکی می کنم واورا برزانوی خودمی نشانم وزیاد به اومحبت می کنم درحالیکه این همه محبت حق فرزنددیگرم است،این کاررا بدین جهت انجام می دهم که او(فرزندذی حق) را ازحسادتی که ممکن است ازناحیة دیگری (فرزندی که به اومحبت می کنم) وبرادرانش مثل برادران یوسف دامنگیراوشود حفظ کنم.(127)
باید دانست انسانها ازجمله کودکان همگی ازهرجهت یکسان نیستند،بلکه دارای تفاوتهای فردی بیشماری می باشند.
دریک خانواده ممکن است کودکی آرام وبی سروصدا باشد وکودکی شلوغ وپرهیاهو . آنچه مهم است،این است که این تفاوتها نباید موجب تبعیض بین فرزندان شود.پدرومادرباید بدانند که از نظرمحبت و رسیدگی نباید تفاوتی قائل شوند.
زیرا با این کارموجبات حسادت وکینه توزی را فراهم می آورند .(128)
سکونی نقل می کند:
«پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله ) مردی را دید که دو پسرداشت ،یکی را بوسید ودیگری را نبوسید.ایشان فرمودند: چرا بین آن دومساوات رارعایت نکردی؟»(129)
روشن است چنانکه درروایت امام باقر(علیه السلام )آمده ،اهتمام بر رعایت برابری ،جنبة تربیتی دارد؛به طورمثال برای این است که حسادت دیگرفرزندان به فرزندی که به اواحترام بیشتری شده برانگیخته نشود و موجب دشمنی فرزندان با والدین نگردد آنها نیزدراحترام به پدر و مادر،مساوات را رعایت نمایند.
د)نرمی وملاطفت دربرابر خشونت وسخت گیری
«فَبِمَا رَحمَهٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِکَ(130) ؛ به رحمت وبرکت الهی دربرابر آنان نرم ومهربان شدی واگرخشن وسنگدل بودی ازاطراف تو پراکنده می شدند.»
این آیه به صراحت رفاقت ونرمی را دربرابر درشت خویی وخشونت ،به عنوان عوامل مهم درتربیت مورد تأکید قرارمی دهد و می فرماید: «ای پیامبر،اگربخواهی مشرکان را هدایت وتربیت کنی ،باید باآنها طوری رفتارکنی که سخن تورا پذیرا باشند.»
آنچه مسلم است ،مقتضای طبیعت انسانی به گونه ای است که د ربرابرمحبت ونرمی سرفرود می آورد و در برابر خشونت سر برمی تابد.
بنابراین اگرگفته نشود که این صفت درکودکان قویتراست چون ضعیف ترند و توان برخورد درخود نمی بینند،دست کم آنان در این ویژگی با دیگران مساویند.
ازاین رو معصومین علیهم السلام نیز،هم با بزرگسالان بانرمی وملایمت برخورد داشتند،هم باکودکان.
پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله ) می فرمایند: «رحمت خدا برپدرومادری که فرزند خود را برنیکی یاری کنند.راوی می گوید: پرسیدم چگونه ؟
فرمود: آنچه را انجام داده از او بپذیرند و از آنچه انجام نداده درگذرند و از او تکلیف بیش از توانش نخواهند و بر او سخت نگیرند.»
به طوربنیادی دراسلام،رفق ونرم خویی مورد سفارش بسیاری قرارگرفته وازشدت وتندخویی نهی شده است .
بنابراین رفق درهرکاری خوب و در تربیت از اصول ضروری است.اما درتربیت کودکان به خاطرضعف و ناتوانی آنها از اهمیت بیشتری برخورداراست به طوریکه می توان ادعاکرد بدون آن تربیت درستی شکل نخواهد گرفت.(131)
هـ) راستی وصداقت
آنها شاید با این راه به خواست خود برسند اما برای فرزندشان مشکلی بزرگ درست کرده اند که بسا تاآخرعمرمتوجه آن نشوند.
این درس بی صداقتی وبی وفایی به عهد، آموزش دروغ وتزویراست.آنها با این کار،بنیاداخلاق فرزند خود را کج می گذارند .زیرا کودک بی صداقتی والدین رادرک می کند واین الگویی نادرست خواهد بود برای آیندة او.
بی صداقتی علاوه براینکه گناه کبیره است وعذاب الهی را به دنبال دارد،دست کم ازسه جهت آثارضد تربیتی دارد:
اول اینکه ،کودک ازوالدین خود دراین مورد الگوگیری نموده وتقلید می کند.بنابراین آثارآن ازدرس گفتاری بیشتراست.
دوم اینکه ،والدین ازاین طریق اعتمادکودک را نسبت به خود سلب می کنند،زیرا کودکی که با بی صداقتی مواجه شده ،به حرف وقول آنها اعتماد نخواهد داشت وبادیدة تردید به آنها می نگرد وکارهای تربیتی والدین درآنها بی اثرخواهدبود.
سوم اینکه ،والدین ازاین طریق به شخصیت کودک لطمه می زنند،زیرا کودکی که با او با بی صداقتی وتزویررفتارشده،احساس می کند ارزش اوهمان است واگرارزش واحترام داشت با اواینگونه رفتارنمی شد.(132)
اهل بیت معصومین (علیهم السلام ) باهمه بویژه کودکان همانطورکه ازسیره وسخنان آنها پیداست ،باصداقت برخورد می کردند وازدروغ وبی صداقتی به شدت نهی می فرمودند.
پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله ) می فرمایند:
«اَحِبُّوا لصِبیان وَ ارحَمُوهُم فَاِذَا اَوعَدَهُم فَغُوا لَهُم فَاِنَّهُم لَایَرَونَ اِلَّا اِنَّکُم یَرزُقُونَهُم(133) ؛کودکان را دوست بدارید وبرآنها ترحم کنید.هرگاه به آنها وعده ای دادید به آن وفا کنید زیرا کودکان شما را تنها روزی دهندة خودمی دانند.»
این روایت اشاره دارد براینکه ،کودکان ،بزرگترها را روزی دهندة خودمی دانند واگربه آنها بی اعتماد شوند،بعدها که خدا را روزی دهندة خود دانستند به طورناخود آگاه به او نیزبی اعتماد می گردند.
و) زدودن زمینه های تخلف
بیشترین انحرافاتی که بوجود می آید ،درکودکان و نوجوانانی است که هنوز اطلاعات وتجربة لازم دربرخورد با رخدادهای زندگی را ندارند وگاه ناخواسته وارد آن می شوند. طبیعت انسان به گونه ای است که هم استعدادگرایش به شردارد وهم به خیر،زمینة هرکدام فراهم باشد به طورمعمول گرایش به آن سوبیشتراست.
دراین راه گرچه فراهم آوردن زمینه های انجام نیکی،بخش مهمی ازفرآیند تربیت را شکل می دهد،اما غفلت اززمینه های انحراف ممکن است زحمات تربیتی مربی را ازبین ببرد وفرزندان را به بیراهه بکشاند.بویژه درصورتیکه سایرزمینه های تربیتی به نحوشایسته فراهم نشده باشد.
اسلام ومعصومین ( علیهم السلام )به هردوجنبه اهمیت می دهند.علی بن عمران می گوید: «یکی ازپسران امام حسن (علیه السلام) ازخانه خارج شد درحالیکه لباسی از خز برتن داشت و گردنبندی از طلا برگردن ،امام او را دید فرمود: این فرزند من است؟عرض کردند آری ،امام او را صدازد و لباس را پاره نمود وگردن بند را قطعه قطعه کرد .»(134)
اگرچه لباس خز وگردن بند طلا ارزشمند است ،اما تربیت فرزند ارزشمند تراست،فرزند درکودکی باید بداند استفاده ازاین وسایل دراسلام جایزنیست.
امام حسن (علیه السلام) برای اینکه حرمت اینها را دراسلام معرفی نمایدوبرای اینکه دیگرچنین چیزهایی برای وسوسة فرزند وجود نداشته باشد،درآنها تخلف را از بین می برد.ممکن است گفته شود،این روشها با آزادی وایجاد امنیت برای کودک منافات دارد،درپاسخ باید گفت: محدودة آزادی درامورجایز، مستحب و مکروهی است که مربوط به مربی و والدین است ووقتی کاربه واجبات ومحرمات می کشد،دیگرآزادی و اختیار وجود ندارد و برخورد درامورشرعی شدید است.(135)
ز) پرهیز از امر ونهی
به موجب روایاتی که ازمعصومان (علیهم السلام) نقل شده کودکان تا هفت سال،به مانند حاکم اندومی خواهند به دیگران امرونهی کنند،نه اینکه تابع دیگران باشند. نوجوانان وجوانان درهفت سال سوم نیزدارای روحیه ای وزیر مانند هستند که نه می خواهند ونه می توانند به طورکامل مستقل یا به طورکامل وابسته و دستورپذیر باشند.بلکه دارای رأی و نظرند و می خواهند نظرخود را ابراز کنند و به آن عمل نمایند.
اما از این درک برخوردارند که ممکن است نظرآنها به طورکامل درست ومتقن نباشد ،لذا آمادگی دارند نظرات دیگران رابشنوند و از آنها بهره ببرند. ولی نظرات دیگران را درقالب حکم ودستورنمی پذیرند.
تنها درهفت سال دوم زندگی،درکودکان روحیة اطاعت پذیری وجود دارد ودستوردیگران رامی پذیرند.اما در این دوره هم باید متوجه بود که افراط درهرکاری زیانباراست واعتراض و ناخوشایندی را درپی خواهدداشت.
بنابراین حتی دراین دوره نباید درامرونهی زیاده روی کردوبهتراست دربرخوردها باکودکان و نوجوانان ،به جای امرونهی مستقیم،شیوه های دیگری نظیرشیوه های غیرمستقیم،ارائة شورومشورت و....را درپیش گرفت.
این شیوه ها هم کارایی بیشتری درهدایت داردوهم آنها را نسبت به والدین بدبین نمی کند.امام صادق (علیه السلام) وقتی می خواسته اند به فرزندشان بفرمایند لباست بلند است آن را کوتاه کن به جای امرکردن می فرمودند:
«یَا بُنَیَّ اَلا تُطَّهِرقَمیصَکَ(136) ؛عزیزم آیا پیراهنت راکوتاه نمی کنی؟»
درمواردی ائمه (علیهم السلام) به جای نهی فرمودن فرزندان،موردنهی را ازدسترسی ایشان دور نموده و از بین می بردند،تاهم از نهی مستقیم جلوگیری شود وهم زمینة تخلف زدوده شود.
ح) پرهیزازعیب جویی وسرزنش
ایراد گرفتن موجب می شود،کودکان درتوانایی واستعداد خود تردید کنندواعتماد به نفس خود را ازدست بدهند.
وقتی کارهای کودک را ناقص و ناتمام بدانیم،بویژه در صورتی که این عیبجویی وگرفتن ایراد مداوم باشد ،کم کم کودک گمان وحتی یقین می کند،که استعداد و توانایی انجام کاردرست وصحیحی را ندارد و همواره باید ازدیگران کمک بگیرد.
اگراین شیوة برخورد باکودک باعث بی اعتمادی و وابستگی او نشود؛دست کم روحیة کودک به روحیه ای وسواسی و مردد تبدیل خواهد شد که از وابستگی وبی اعتمادی بدتراست.
انسانی که مطمئن باشد ازعهدة کاری برنمی آید،از دیگران کمک خواهد گرفت .ولی کسی که دچار وسواس و تردیدشود، به کاری دست نخواهد زد،زیرا همواره نگران است که ازعهدة آن برنیاید.
معصومین (علیهم السلام ) نه تنها درپی عیبجویی کودکان نبودند ،بلکه در صورتی که کسی اینکار را می کرد او را از این کارمنع می نمودند.(137)
انس بن مالک می گوید :
«اگرپیامبرمرا به کاری امر می فرمود و من سستی می کردم،مرا سرزنش نمی کرد واگرکس دیگری ازخانواده مرا سرزنش می کرد ،او را منع می نمود ومی فرمود: رهایش کنید،اگرمی توانست انجام می داد.»(138)
اما چرا نباید برکارهای کودکان ایراد گرفت یا آنها را سرزنش کرد؟
زیرا کوتاهی واشتباهات کودکان اغلب ازسرناتوانی وجهل وبی تجربگی است .ایراد گیری وسرزنش آنها نه تنها این کمبود ها راجبران نمی کند ،بلکه برابهام آنها می افزاید وآثار منفی فراوانی که درروایات به آن اشاره شده ،برجای خواهدگذاشت.
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند:
«اَلاِفراطُ فِی المَلامهِ یَشِبُ النیرانُ اللِجاجِ(139) ؛ افراط درسرزنش وملامت،آتش لجاجت را برمی افروزد.»
پی نوشت ها :
102. آل عمران ،195 و189
103. حبیب الله میرزایی ،تربیت فرزند،ص 36
104. غاشیه ،آیه 17
105. همان ص 37
106. الکافی ،ج 2 ،ص 299
107.محمد جواد مروجی ،حقوق فرزندان ،ص 233
108 . تربیت فرزند در پرتو رفتار پیامبر
109 . سایت حوزه-نهج الفصاحه
110 . میزان الحکمه ج1 ح22455
111. سوره سباء ایه 15
112. بحارالانوار،به نقل ازالکافی ،ج 2 ،ص 487
113. حلیة الابرار ،ج 2 ، ص 134
114. ابراهیم امینی ،تربیت ،ص27
115. همان ص 28
116. روانشناسی کودک ،ص 297
117. حسن امین الاسلام طبرسی ،.مکارم الاخلاق ،ص 546
118. شیخ حرعاملی ،وسایل الشیعه ،ج 15 ،ص 195 ،ش 7
119. صحیح بخاری،ج 4 ، ص 36
120. سید علی حسینی زاده ،سیره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) درتربیت فرزند،ج 1 ص 127
121. سوره تحریم آیه 6
122. صحیح بخاری ،ج 1، ص 215
123. همان ،ج 2،ص 133
124. سیدعلی حسینی زاده سیره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) درتربیت فرزند ،ج1 ،ص 129
125. محمد بن مسعود سلمی ،تفسیرعیاشی،ج 1، ص 166
126. محسن غرویان ،تربیت فرزند،ص 84
127. طبرسی،مکارم الاخلاق،ص 321
128. آل عمران ،آیه 159
129. سید علی حسینی زاده ،سیره پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) درتربیت فرزند،ص 144
130. همان ،ص 146
131. کلینی ،الکافی ،ج6 ص 50
132. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسایل ،ج 3 ،ص 309
133. علیرضا اعرافی ،سیره تربیتی پیامبر(ص) واهل بیت (ع) درتربیت فرزند ،ص 150
134. عبدعلی بن جمعه، تفسیرنورالثقلین ،ج 5 ،ص 454
135. همان ،ص 156
136. ابن حیان،اخلاق النبی ،ص 34
137. ابن شعبه حرانی ،تحف العقول ،ص 80
138. هوشنگ شاهبیانی ، بزهکاری اطفال و نوجوانان ،ص198
139. تفصیل وسایل الشیعه ، ج3 ، ص135
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}